در حال بارگذاری ...
...

نقد نمایش «ترس و نکبت»

موج های آبی بیهوده زیستن

موج های آبی،بیهوده زیستن این عنوانی است بر نمایش«ترس و نکبت» به نویسندگی و کارگردانی اکبر آئین «ترس و نکبت» چندمین اثر از اکبر آئین است که در حال حاضر او را به عنوانی یکی از نویسندگان بومی در منطقه کهگیلویه و بویراحمد معرفی می‌کند.

 تئاتر کهگیلویه و بویراحمد- عباسعلی روشنک، کارشناس ارشد تئاتر؛  کلیت اجرای این نمایش در مجموع ،شامل دو پرده است که در قالب دو فضای جدا از هم و یک فضا برای رسیدن به پایان بندی اجرا می شود.مخاطب در انتظار پایان یک موضوع است  و نکته جالب در اجرای «ترس و نکبت»این است که این دو پرده اگر چه از نظر ارزش داستانی و به ویژه اهمیت موضوع و مکان جدا از هم قرار می گیرند و باز هم به لحاظ قرار گرفتن بر خط اصلی روایت هر دو در ادامه یکدیگر حتی متصل به هم نیستند.

پرده اول مربوط به خانه و فضای دو شخصیت روستایی است.این صحنه مطابق با ساختار متعارف نمایشنامه توده هیزم اثر (آگوست استریندبرگ)در پرده آخر می باشد.با این تفاوت که در نمایشنامه توده هیزم خواهر و برادر در فضای سرد خانه هرگز یکدیگر را به خوبی درک نکردند. در این نمایشنامه دو شخصیت از جنس مخالف عاشق همدیگر هستند.به خوبی معرفی شده است.اما خلاء موجود در این قمست بار ارزش دراماتیکی که بر روی اشخاص قرار گرفته مانع از معرفی شخصیت در ارزیابی نسبت به مخاطب قرار گرفته است.روایت نمایش در این پرده کاملاً در خدمت نگاه نویسنده و کارگردان نمایش و دید خود بازیگران است.

اما از این منظر به راحتی می توان برتری بازیها و کارگردانی در اجرا را مشاهده کرد و این برجستگی ملموس قدرت اجرایی را در طول تمام اجرای نمایش جهت تسریع و راحت بودن تماشاگر ارائه می دهدت.ضعف متن نمود خود را پیدا می کند.

در پرده دوم با شروع یک جشن تولد مواجه می شویم که این نشان از آگاهی کارگردان دارد اما در خلال همه اینها جهان متن به واسطه معرفی نشدن شخصیت هایش ضربه سنگینی وارد کرده.کما اینکه ما در نمایشنامه توده هیزم که در پرده اول صحبت از آن شد یک شخصیت مرده نیز در اثر دیالوگ یکی از بازیگران به مخاطب معرفی می شود شغل آن چه بوده و علت مرگ نیز بیان
می شود.تقابل داماد خانه با مادر زن در اینجا مادر خانه مرده ولی علت مرگ به مخاطب معرفی نمی شود.پدر نیز در این نمایشنامه (ترس و نکبت ) مثل همه شخصیتهای نمایش دچار یأس و از هم پاشیدگی روحی است.در میان همه اینها کلفت خانه به خوبی این یأس و از هم پاشیدگی را پر کرده است،اما بازی خوب شیوا مهدوی شخصیتی که به آینده امیدوار است در صورتی که از وضعیت جسمانی رنج می برد.

در مقابل شخصیت پسر خانواده نیز تمایل به مصرف مواد مخدر دارد اما یک تفاوت کوچک که رویداد نمایشی که بهتر از اینها می توانست معرفی شود،بازی میلاد صلاحی داماد خانه است .اما تیک های بی مورد در این شخصیت بازی خوب را خراب کرد.میلاد صلاحی می تواند بازیگر خوبی باشد.در اینجا ورود زن دوم نیز بر هیچ کس پوشیده نیست چرا که شخصیت او نیز در نگاه جامعه شناسی معرفی نشد.بازی خشک او نیز ضربه ای سنگین برشیوه اجرایی وارد کرد.چه بسا او به ما تحمیل می کرد که مرتکب گناهی نابخشودنی شده است.

در نهایت گوش سپردن به موج های آبی که بیهوده می چرخد و هیچ کس را نمی تواند با خود غرق کند و شخصیت پدر دراین موج ها می چرخد و افراد خانواده نیز به دور او می چرخند.همانند موج های آبی،بیهوده زیستن را آغاز می کنند.

این نمایشنامه می توانست با دو موضوع مشترک به پایان بندی یک موضوع خاتمه دهد.همانند عشاق سینه چاک اثر نیل سایمون.در ان صورت موفقیتی بیشتر از اینها و ارتباط بیشتر با مخاطب را القا می کرد.تئاتری که امید در آن معنا و مفهومی ندارد،زیرا هدفی وجود ندارد که امید رسیدن به آن وجود داشته باشد.طبعاً در چنین وضعی عمل انسان بی ارزش خواهد بود زیرا هنگامی که هدفی وجود نداشته باشد اعمال ما هم بی دلیل و اتفاقی است.